مطمئن هستید ایده داستانی که در سر دارید پتانسیل این را دارد که بر زندگی دیگران اثر بگذارد؟
از کجا شروع میکنید؟ مطالب زیادی در اینترنت هستند که شما را دلسرد میکنند و باعث میشوند بدون این که نوشتن را شروع کنید از این ایده صرف نظر کنید.
پس بیایید مسائل را سادهتر کنیم.
نوشتن داستان مانند ساختن خانه است. ممکن است همه ابزارها و ایدههای طراحی خانه را داشته باشید اما اگر پایههای شما محکم نباشند حتی زیباترین ساختمانها هم روی آن پایدار نخواهند بود.
بیشتر اساتید داستاننویسی اتفاق نظر دارند که 7 عنصر کلیدی باید در داستان وجود داشته باشد. برای افزایش فروش کتابتان مطمئن شوید که همه این عناصر در داستانتان حاضر باشند.
فراموش نکنید که پادکست نویسندگی خلاق را در کست باکس گوش کنید. من در این پادکست در مورد داستان نویسی و نویسندگی صحبت میکنم و سعی میکنم در این مسیر در کنار شما باشم. پیشاپیش ممنون از حمایت شما بابت سابسکرایب کانال و معرفی به دیگران.
عناصر داستان کدامها هستند؟
داستانهای تاثیرگذار و گیرا عناصر زیر را دارند:
1. درونمایه
طرح داستان بیانگر چیزی است که در داستان اتفاق میافتد و و درونمایه دلیل اتفاق را بیان میکند و شما باید در حین نوشتن طرح این دلیل را بدانید.
پس قبل از این که نوشتن را شروع کنید، اول تصمیم بگیرید که اصلا چرا میخواهید این داستان را بنویسید.
- میخواهید چه پیامی را به مخاطبان منتقل کنید؟
- این داستان چه درسی به مخاطب خواهد آموخت؟
از بیان صریح درونمایه در داستان خودداری کنید. فقط داستان خود را بیان کنید و اجازه دهید درونمایه از لابه لای آن کشف شود و توجهها را جلب کند.
به خوانندگان کتاب اعتماد کنید آنها آنقدری باهوش هستند که درونمایه نهفته در تاروپود داستان را درک کنند. آنها را از تجربه تحلیل درونمایه محروم نکنید.
2. شخصیتها
از دیگر عناصر داستان شخصیتهای باورپذیری هستند که حس آشنایی به مخاطب میدهند.
شخصیت اصلی داستان شما همان قهرمان داستان است. قهرمان داستان باید ویژگیهای زیر را داشته باشد:
- نقصهای انسانی قابل حل
- خصوصیات قهرمانی که در نقطه اوج داستان آشکار میشوند
- "قوس شخصیتی" (یعنی شخصیت در پایان داستان باید به انسان قویتر، بهتر و متفاوتی تبدیل شده باشد.)
از خلق یک قهرمان بیعیب و نقص خودداری کنید. شخصیت عالی خسته کننده است. (حتی ایندیانا جونز نترس هم فوبیای مار داشت)
شما همچنین به یک دشمن یا شخصیت بدذات نیاز دارید.
شخصیت بد داستان باید درست به اندازه قهرمان داستان گیرا و قدرتمند باشد.
بدون دلیل از یک شخصیت، آدم بد نسازید. با بیان انگیزه او از رفتارهایش از او یک دشمن درخور و مناسب خلق کنید.
شخصیتهای بد داستانها خودشان را بد نمیدانند. آنها فکر میکنند که حق با آنها است. یک شخصیت بد و کاملا پیچیده واقعیتر و به یادماندنیتر خواهد بود.
بسته به طول داستان ممکن است به چند شخصیت فرعی مهم هم نیاز داشته باشید. برای خلق هر کدام از این شخصیتها سوالات زیر را بپرسید:
- آنها چه میخواهند؟
- چه کسی یا چه چیزی آنها را از رسیدن به این خواسته باز میدارد؟
- آنها برای رسیدن به این خواسته چه خواهند کرد؟
پاسخ دادن به سه سوال بالا کمک می کند که در مسیر کاراکترپردازی (شخصیت پردازی) قدم بردارید. هرچه این شخصیتها با چالشهای بیشتری رو به رو شوند واقعیتر و با داستان مرتبط تر خواهند بود.
دقیقاً مانند زندگی واقعی، سخت ترین چالشها بیشترین تغییر و تحول را به همراه دارند.
3. زمان و مکان
این عنصر ممکن است شامل زمان، مکان یا یک دوره باشد. همچنین باید ظاهر، بو، مزه، احساس و صداها را هم بیان کند. برای نوشتن جزئیات محیط به طور کامل تحقیق کنید، اما به یاد داشته باشید که اینها چاشنی داستان هستند و نه مطلب اصلی. مطلب اصلی خود داستان است.
مواظب باشید! یکی از بزرگترین اشتباهات نویسندگان تازهکار این است که فکر میکنند باید داستان را با توضیح دادن زمان و مکان شروع کنند.
اگر میخواهید مخاطبان موقع خواندن یک کتاب مهیج خوابشان ببرد بهترین راه این است که کتابتان شروعی مثل این داشته باشد:
خانه در اعماق جنگل قرار داشت و در تاریکی فرو رفته بود...
این کار را نکنید!
به جای شرح زمان و مکان، آن را با مهارت در لایههای مختلف داستان بیاورید.
زمان و مکان را به خوانندگان نشان دهید، شرح ندهید!
با انجام این کار وقتی خواننده روی عمل، دیالوگ، کشمکش، بحران یا هر ماجرایی در داستان تمرکز میکند صدا، ظاهر و احساس چیزهای مختلف با ظرافت در ذهنش مجسم میشوند.
4. زاویه دید
برای انتخاب زاویه دید در داستان باید در مورد دو چیز تصمیم گیری کنید:
- وجهی که با آن داستان را بیان خواهید کرد: اول شخص، دوم شخص یا سوم شخص
- چه کسی نقش دوربین را برای داستان شما ایفا خواهد کرد؟
قانون اصلی در این مورد استفاده از زاویه دید یک شخصیت در هر صحنه است اما بهتر است در هر فصل یا ترجیحا در کل یک رمان تنها زاویه دید یک شخصیت را داشته باشیم.
خوانندهها همه اتفاقات داستان را از نگاه این شخصیت خواهند دید. (پریدن در ذهن شخصیتهای دیگر ممنوع!) هرچیزی که این شخصیت میبیند، میشنود، بو میکند، لمس میکند، میچشد و درمورد آن فکر میکند، تمام چیزی است که میتوانید به مخاطبان منتقل کنید.
بعضی نویسندگان فکر میکنند که این کار آنها را به زاویه دید اول شخص محدود میکند ولی اینطور نیست.
بیشتر رمانها از زاویه دید سوم شخص محدود نوشته میشوند: هربار فقط یک شخصیت و معمولا شخصیتی که بیشتر از بقیه درگیر داستان است.
استفاده از زاویه دید اول شخص سادهترین راه برای این است که خودتان را جای شخصیت داستان بگذارید. ولی زاویه دید سوم شخص به دلایلی پرطرفدارتر است.
برای این که ببینید نویسندگان پرفروش از کدام زاویه دید استفاده میکنند، داستانهای پرطرفدار روز را بخوانید.
زاویه دید به نظر گمراه کننده میرسد ولی یک عنصر اساسی در داستان است. آن را جدی بگیرید.
5. طرح
طرح داستان ترتیب وقایعی است که داستان را شکل میدهند. طرح همان عنصری است که میتواند باعث شود خواننده ورق زدن را ادامه دهد یا کتاب را کنار بگذارد.
طرح را بهعنوان خط سیر اتفاقات اصلی رمان در نظر بگیرید.
یک داستان موفق به دو سوال زیر جواب میدهد:
1- چه اتفاقی میافتد؟ (طرح)
2- این اتفاق چه معنی و منظوری دارد؟ (درونمایه- به عنصر شماره یک رجوع کنید)
معلمان نویسندگی برای ساختارهای مختلف داستان از نامهای متفاوتی استفاده میکنند ولی حتی این نامها هم تا حد زیادی شبیه هم هستند. همه ساختارهای داستان انواعی از موارد زیر را دربرمیگیرند:
- آغاز
- یک اتفاق محرک که همهچیز را تغییر میدهد
- مجموعهای از بحرانهای تنشزا
- نقطه اوج
- گرهگشایی
این که بتوانید توجه خواننده را جلب کنید و تا پایان داستان او را با خود همراه کنید در گرو این است که تا چه اندازه ماجراها، توطئهها، کشمکشها و تنشهایی که خلق میکنید تاثیرگذار هستند.
6. کشمکش
کشمکش موتور داستانهای ساختگی است و در داستانهای واقعی هم نقشی تعیین کننده دارد. مخاطبان مشتاق خواندن کشمکش در داستان هستند و میخواهند ببینند که نتیجه آن چه میشود.
این که همه چیز در طرح داستان شما خوب پیش رود و همه شخصیتها با هم توافق داشته باشند، حوصله خواننده را به سرعت سرمیآورد و این یک اشتباه اساسی است.
آیا دو شخصیت با مهربانی با هم حرف میزنند؟
داستان را طوری پیش ببرید که یکی از آنها چیزی بگوید که باعث خشم دیگری شود و شکافی عمیق در روابط آنها را آشکار کند.
این مشکل و شکاف چیست؟
چه چیزی پشت آن است؟
خوانندگان به ورق زدن ادامه میدهند تا وقتی که آن را پیدا کنند.
7. گرهگشایی
چه از آنهایی باشید که برای داستان طرح مینویسند و چه راحت طلب باشید و نوشتن را بدون طرح شروع کنید، باید بدانید که داستانتان کجا میرود و هر روز در مورد پایان آن فکر کنید.
انتظار شما از چگونگی پایان داستان باید به هر فصل و صحنه آن جهت دهد. پایانی که در ذهن دارید ممکن است در اثر تجربه قوسهای شخصیتی رشد یا تغییر کند ولی هرگز آن را به دست شانس نسپارید.
شخصیت اصلی را تا لحظه آخر در مرکز صحنه نگه دارید. او در مسیر گذر از پیچیدگیهایی که برای حل مشکلات دشوار از آنها عبور میکند چیزهایی یاد میگیرد که باعث موفقیت او میشوند.
اگر دارید به پایان داستان نزدیک میشوید و احساس میکنید که یک چیزی کم است، عجله نکنید. در صورت نیاز چند روز یا هفته را صرف پیدا کردن آن کنید.
هرچیزی که نوشتهاید را بخوانید. به یک پیادهروی طولانی بروید. روی آن فکر کنید. در مورد آن یادداشتهایی بنویسید. اجازه دهید ناخودآگاه شما روی آن کار کند. از خودتان بپرسید:« چه میشد اگر....»، اگر لازم است ظالمانه عمل کنید ولی در نهایت یک پایان رضایت بخش و ماندگار خلق کنید.
با خلق یک پایان به یاد ماندنی، همراهی خوانندهها و وقتی که گذاشتهاند را تلافی کنید. این کار را با لمس قلب و احساسشان انجام دهید.
مخاطبان دوست دارند که چیزهایی یاد بگیرند یا حتی سرگرم شوند. اما آنها هیچوقت چیزی را که از لحاظ عاطفی تحت تاثیرشان قرار داده فراموش نمیکنند.
همه این هفت مورد عناصر داستان کوتاه و رمانهای بلند هستند که بدون حتی یکی از آنها داستان شما موفق نخواهد بود.
سخن آخر
یادگیری عناصر داستان نه تنها به شما کمک می کند تا دید دقیق تری نسبت به ساز و کار داستان خود داشته باشید بلکه همزمان دنیای بررسی داستان های دیگر هم به روی شما باز می کند. پس یکی از تمرین های جذاب دیگری که می تواند به داستان نویسی شما کمک کند تجزیه و تحلیل داستان های سایر نویسنده ها از دید عناصر داستان است.
عناصر داستان را همیشه به عنوان نقشه راه در ذهن خود داشته باشید و به عنوان یک معیار داستان خود و دیگران را با آن بسنجید.
گودرزی says:
ممنون از مطالب مفید تان موید باشید
محمدی says:
مرسی داداش