معمولا وقتی بدونیم مراحل انجام یه کار چیه راحت تر میتونیم انجامش بدیم. مخصوصا این روزها که وبلاگها از این روش استفاده میکنن تا کاربرای بیشتری رو جذب کنن.
ولی واقعا برای داستان نویسی هم میتونیم مرحله در نظر بگیریم؟ این سوال رو اولین بار نیلو تو کلاس داستان نویسی ازم پرسید. من بهش گفتم تا حالا اینطوری(مرحلهای) به داستان نویسی فکر نکردم و باید چند روز بهم وقت بدی تا ببینم میشه روند داستان نویسی خودم رو به چند مرحله تقسیم کنم.
الان از اون قضیه چند سال میگذره و من همیشه به این فکر بودم که یه روزی یه مقاله بنویسم راجع به مراحل داستان نویسی. فکر می کنم الان وقتش رسیده.
شروع کنیم.
مرحله اول داستان نویسی - ایده پردازی
معمولا اساتید نویسندگی خلاق پیشنهاد میدن که نویسندهها همیشه یه دفترچه یادداشت همراهشون باشه. برای اینکه توش داستان بنویسن؟ نه! ایدههایی که به ذهنشون میرسه رو تو اون دفترچه یادداشت کنن.

اصلا ایده داستان نویسی به چی میگن؟
ایده همون جرقهایه که باعث میشه بعدش به چند تا چیز مرتبط فکر کنین. خب این ایدهها رو از کجا باید پیدا کنیم؟
۲ تا منبع برای ایده پردازی در داستان وجود داره:
- زندگی خودتون
- زندگی دیگران
به اتفاقهایی که تو زندگیتون میافته و به آدمایی که ملاقات میکنین توجه کنین. تا حالا شده یه اتفاق براتون بیفته و دلتون هزار راه بره؟ یا یه آدمی رو ببینین و هزار تا فکر عجیب و غریب راجع بهش بیاد تو ذهنتون؟
اینا همون جرقههایی هستن که باعث میشن شروع به فکر کردن کنین. تو داستان نویسی به این افکار میگیم ایدههای خام.
ولی این ایده پردازیها برای نوشتن داستان کافیه؟ معلومه نه! تازه اول راهه...
مرحله دوم داستان نویسی - نوشتن طرح داستان
تو این مرحله باید یکی یا چندتا از ایدههایی که دارین رو انتخاب کنین و براش یه شروع میانه و پایان در نظر بگیرین. یعنی بین اتفاقاتی که تو ذهنتون میاد یه رابطه علت و معلولی در نظر بگیرین که به گره گشایی یا نتیجه ختم بشه.
چند نمونه از طرحهای داستانی در ادبیات داستانی

مثلا من برای رئیسم نامه مینویسم که واقعا دوسش دارم، نامه میرسه دست شوهر رئیس و اون میاد اداره آبرو ریزی راه میندازه و من و رئیسم رو اخراج میکنن. من متوجه میشم رئیسم هم به من علاقه داره و تصمیم میگیریم با هم ازدواج کنیم ولی شوهرش که از این قضیه ناراحته تصمیم میگیره که یه حادثه رانندگی برامون درست کنه و ما رو بکشه!! ولی تو این حادثه خودش از دره پرت میشه پایین و میمیره.
این ایده ممکنه وقتی شما دارین سر کار به رییستون نگاه میکنین به ذهنتون برسه. ازش نترسید، یادداشتش کنین و مثل مثال بالا اتفاقات رو کنار هم بذارین.
من در مقاله شروع داستان نویسی بهتون یه روش جالب یاد میدم که بتونین ایدتون رو گسترش بدین.
مرحله سوم داستان نویسی - انتخاب زاویه دید در داستان
تو این مرحله باید یکی از مهمترین انتخابهای داستانتون رو انجام بدین. اینکه چه کسی داستان رو روایت میکنه.

هر کدام از زوایای دید در داستان نویسی مزایایی دارن که بسته به داستانی که دارین میگین باید یکی رو انتخاب کنین. مثلا من برای داستان بالا ترجیح میدم از زاویه دید دانای کل غیر معتمد استفاده کنم. چون دوست دارم به اندازه کافی به ذهن شخصیتها سر بزنم و همزمان هم از عنصر سورپرایز استفاده کنم.
ممکنه یه نویسنده دیگه از زاویه دید اول شخص استفاده کنه و بخواد شما با کاراکتر اصلی سفر عاشقانه رو تجربه کنین. ولی من دوست ندارم خوانندم چنین چالشهای سختی رو تجربه کنه و دوست دارم فقط از دور نظاره گر بلاهای شوم باشه.
مقاله زاویه دید در داستان بهتون کمک میکنه بهترین زاویه دید رو انتخاب کنین.
مرحله چهارم داستان نویسی - نوشتن داستان
بعد اینکه طرح داستان کامل شد وقت اینه که صحنه بسازین. روش من معمولا به این صورته که از صحنههای کلیدی و حساس شروع میکنم. دلیلش هم اینه که وقتی دیالوگها رو مینویسم شخصیتها زودتر تو ذهنم شکل میگیرن.

بعد اینکه چند تا صحنه حساس نوشتم برمیگردم به ابتدای داستان و از اول شروع میکنم. تو تمام مراحل داستان نویسی سعی میکنم جاهایی که اطلاعات مهمی به خواننده نمیدم، از روایت کردن استفاده کنم و برای قسمتهای مهم صحنه و دیالوگ بنویسم.
حواسم هم همیشه به میزان ارائه اطلاعات هست. چون دوست ندارم به خاطر لو دادن بیش از حد، داستانم نیمهکاره رها بشه. از برانگیختن حس کنجکاوی خواننده هم خوشم میاد، برای ایجاد حس تعلیق کمک می کنه.
مرحله پنجم داستان نویسی - بازنویسی و ویرایش داستان
تو این مرحله یه بار دیگه داستانتون رو میخونین و میبینین آیا تاثیری مورد نظر رو روی خواننده میذاره یا نه. ممکنه نیاز باشه بعضی قسمتها رو پر رنگ تر کنین یا یک سری قسمتها رو حذف کنین.

تو این مرحله شما باید منتقد کار خودتون باشین و سعی کنین بعد هر بار خوندن چند تا اشکال از توش در بیارین و ببینین چطور میشه حلش کرد. معمولا این مشکلات با حذف یا اضافه کردن حل میشه.
در مورد مسائل زبانی نوشته هم باید دقت کنین. قسمتهایی از نوشته که روون نیست یا منظورتون رو مبهم کرده بهترین گزینه برای بازنویسی هستن. زبان داستان باید انقدر روون باشه که بشه با چشم خوند.
جمع بندی
شاید نوشتن مراحل داستان نویسی شاید از دیدگاه خیلی از نویسندهها کار بیهودهای به نظر برسه. چون هر کدوم از نویسندهها برای نوشتن داستان مراحل شخصی خودشون رو دارن. ولی خب شاید اینطوری فکر کردن به داستان نویسی بهتون کمک کنه که حداقل به ذهنتون یه نظم و ترتیبی برای شروع بدین.
حالا که کم و بیش با مراحل داستان نویسی آشنا شدین، بهتون پیشنهاد میکنم که مقالات زیر رو از دست ندین:
فریبا says:
سلام من میخوام داستان زندگی خودمو بنویسم ولی وقتی مینویسم بیشتر شبیه گزارش میشه میشه کمکم کنید ممنون
حسام معینی says:
سلام وقت بخیر
سعی میکنم در این باره هم مطلبی منتشر کنم.
موفق باشید
ستاره says:
شما آموزش برای کودکان هم داربد؟
حسام معینی says:
سلام وقت شما بخیر
در حال حاضر خیر