بسیاری از نویسندگان آرزوی نوشتن کتاب کودک و نویسندگی برای کودکان را در سر دارند و می‌خواهند با داستان های صمیمانه و تخیلات، ذهن جوانان را تحت تاثیر قرار دهند. بسیاری تصور می کنند نوشتن برای کودکان آسان تر است، اما نوشتن داستان بی‌نقص برای کودکان کار ساده ای نیست، به خصوص اگر در این زمینه تازه کار باشید. 

در این مقاله، ما به همه چیزهایی که برای نوشتن یک کتاب کودک نیاز دارید، با الهام گرفتن از توصیه های ویراستاران با تجربه کتاب کودک مانند آنا بولز، جنیفر ریس، کارا استیونز و دیگران، می پردازیم. 

۱. با یک ایده ساده و سرگرم کننده شروع کنید

بهترین کتاب‌های مصور با کودکان را با داستان‌های ساده جذب می‌کنند و دیدگاهی سرگرم کننده یا ارزشمند به آن‌ها نشان می‌دهند.

به عنوان مثال، کتاب کلاسیک دکتر سوس، «تخم‌مرغ سبز و هم»، را در نظر بگیرید. کل داستان در مورد تلاش شخصیت اصلی، سم-آی-ام، برای متقاعد کردن دوستش، یک فرد بدغذا، برای امتحان کردن تخم‌مرغ سبز و هم است. این داستان با موضوعی قابل لمس برای کودکان با آن‌ها ارتباط می‌گیرد: تمایل نداشتن آن‌ها به امتحان کردن غذاهای جدید. در آخر هم نشان می‌دهد که شاید امتحان کردن یک غذای ساده چندان هم بد نباشد.

اگر یک نقطه مشترک در اکثر کتاب‌های مصور کلاسیک وجود داشته باشد، این است که آن‌ها دنیا را از دید یک کودک می‌بینند.

به امیدها و تردیدهای کودکان بپردازید

نوشتن داستان خود با در نظر گرفتن یک کودک خاص (کسی که به طور شخصی می‌شناسید) می‌تواند مفید باشد. اگر فرزند دارید، معلم هستید یا با کودکان به صورت شخصی سر و کار داشته‌اید، هنگام نوشتن داستان به آن‌ها فکر کنید. با نحوه تجربه زندگی آن‌ها و چیزهایی که برایشان ارزش دارد، ارتباط برقرار کنید. به یاد داشته باشید که چه چیزهایی باعث خنده آن‌ها می‌شود.

مهمتر از همه، به این موضوع فکر کنید که چه چیزی آن‌ها را مجذوب می‌کند. شاید داستان شما بتواند به برخی از ترس‌ها و تردیدهای آن‌ها بپردازد یا لحظات مورد علاقه‌شان را تداعی کند. 

کتاب «وندی نگران» اثر کوین هنکس در مورد یک موش کوچولو است که نگران همه چیز است، به خصوص شروع مدرسه. این داستان اضطرابی را که بسیاری از کودکان تجربه می‌کنند منعکس می‌کند و پیامی امیدوارکننده می‌دهد که همه چیز درست خواهد شد.

کتاب تصویری «این یک شب تاب است» اثر دایان اوچیلتری، داستان دختری را روایت می‌کند که در یک شب گرم تابستانی، شب‌تاب‌ها را در یک شیشه محبوس می‌کند اما در نهایت تصمیم می‌گیرد آن‌ها را آزاد کند. این تجربه‌ای است که بسیاری از بچه‌ها با آن ارتباط برقرار خواهند کرد و این باعث می‌شود که آن‌ها احساس خوبی داشته باشند، زیرا قهرمان جوان ما یاد می‌گیرد از موجودات کوچک اطرافش مراقبت کند و به آن‌ها احترام بگذارد.

با این حال، قبل از اینکه با ایده داستان خود پیش بروید، مهم است که به پتانسیل بازار هم توجه کنید.

ببینید چه موضوعاتی در حال حاضر فروش خوبی دارند

بررسی کنید که چه موضوع داستانی در حال حاضر در بازار مخاطب و طالب بیشتری دارد و آیا ایده کتاب شما با آن مطابقت دارد. همچنین تحقیق کنید که محبوب‌ترین تم‌های کتاب‌های مصور کدامند؟

همانطور که بروک ویتال، ویراستار باسابقه کتاب کودک اشاره می‌کند، مفاهیم محبوب کتاب‌های مصور در طول سال‌ها تغییر قابل توجهی نداشته‌اند. "در مجموع، پرفروش‌ترین تم‌ها برای کتاب‌های تصویری، زمان خواب، مزرعه و الفبا هستند." این به این دلیل است که کودکان به راحتی می‌توانند با آن‌ها ارتباط برقرار کنند.

ویتال می‌گوید: «علاوه بر این، تعطیلات کریسمس، عید پاک و هالووین نیز در صدر لیست قرار دارند که دلیل این امر هم قابلیت فروش آن‌هاست.» منظور ویتال از قابل فروش این است که این نوع کتاب‌های تصویری به راحتی می‌توانند به عنوان هدیه برای کودکان خریداری شوند.

البته در حال حاضر کتاب‌هایی با موضوعات مناسبتی فرعی نیز در حال افزایش هستند: مانند روز مادر و روز پدر و جشن‌های فارغ‌التحصیلی. 

اما لازم نیست داستان خود را خیلی به تعطیلات خاصی گره بزنید. یک کتاب روز مادر می‌تواند در مورد رابطه مادر و دختری باشد، یا موضوع فارغ‌التحصیلی می‌تواند یک داستان الهام‌بخش در مورد آموزش باشد و در تمام طول سال معنی بدهد.

همیشه می‌توانید از تم‌های جدید مانند قهرمان پروری هم برای ارائه داستان‌های جدید استفاده کنید. به عنوان مثال، در کتاب «پرنسس و پیتزا»،  شاهزاده خانم پائولینا به جای پذیرفتن سرنوشت خود و ازدواج با یک خانواده سلطنتی دیگر، به یک بنیانگذار خودکفای امپراطوری پیتزا تبدیل می‌شود. این ایده به طور هوشمندانه سه چیزی را که بسیاری از کودکان دوست دارند ترکیب می‌کند: شاهزاده خانم‌ها، کربوهیدرات و پنیر.

وقتی یک ایده عالی برای داستان پیدا کردید، فراموش نکنید که به یک شخصیت اصلی به یاد ماندنی نیاز خواهید داشت.

۲. یک شخصیت اصلی قابل ارتباط بسازید

شخصیت‌های اصلی کتاب‌های کودک، ویژگی‌های متمایز و قابل ارتباطی دارند. به فردریک، موش صحرایی کتاب لئو لیونی فکر کنید. علاقه او به شعر و هنر، از نظر خانواده‌اش باعث حواس‌پرتی برای جمع‌آوری آذوقه برای زمستان می‌شود. یا جیم پَنجی از کتاب «میمون غرغرو» اثر سوزان لانگ را در نظر بگیرید. در حالی که همه اطرافیانش خوش می‌گذرانند، او یک فرد منزوی است که با «اخلاق بد» خود دست و پنجه نرم می‌کند؛ شخصیتی که بسیاری از بچه‌ها با آن ارتباط برقرار خواهند کرد.

مهم نیست که شخصیت اصلی شما کودک، ربات، حیوان یا یک ابر با شعور باشد، مهم این است که آن‌ها با توانایی‌ها و چالش‌های رفتاری خود «واقعی» به نظر برسند.

نقاط قوت و ضعف آن‌ها را تعریف کنید

خوانندگان جوان نمی‌خواهند درباره قهرمانان بی‌نقص بخوانند، بلکه می‌خواهند شخصیت‌هایی را بشناسند که آن‌ها را درک می‌کنند. شخصیت‌های به یاد ماندنی باید دارای نقاط قوت، ضعف، درگیری‌ها و انگیزه‌های کاملاً درک شده باشند که آن‌ها را برای خوانندگان جوانشان جذاب کند.

علاوه بر اینکه باید رفتارشان قابل ارتباط با کودکان باشد، شخصیت اصلی شما باید رویاها و خواسته‌های خاص خود را داشته باشد و برای تحقق بخشیدن به آن‌ها از خود اراده نشان دهد.

به آن‌ها اختیار رسیدن به اهدافشان را بدهید

اگر شخصیت جوان‌تری در کتاب شما وجود دارد، به طور کلی باید داستان او را روایت کنید. داستان باید در مورد رویاهای او باشد و خود او باید تصمیماتی بگیرد که روایت را به جلو هدایت کند.

همانطور که آنا بولز، ویراستار بخش کودکان ریدسی پیشنهاد می‌کند، فراموش نکنید که قهرمانان چه کسانی هستند. "بسیاری از مبتدیان در مورد کودکان همانطور که ما بزرگسالان اغلب آن‌ها را می‌بینیم می‌نویسند: موجودات کوچک بامزه و کمی خنده‌دار. اما آنچه کودکان واقعاً می‌خواهند داستان‌هایی است که در آن‌ها قهرمان باشند، کاری بکنند، با چالش‌ها روبرو شوند و انتخاب‌هایی انجام دهند."

«پاتریک ترشی ته دیگ و کتاب یک پنی» داستان پسر جوانی است که برای خرید کتاب مورد علاقه‌اش بیرون می‌رود. در راه خانه، دوستانش او را به پرواز دادن پهپاد، بازی‌های ویدیویی یا گشت و گذار در شبکه‌های اجتماعی دعوت می‌کنند، اما او رد می‌کند و به جای آن به خانه می‌رود تا کتاب بخواند. در زندگی واقعی، ممکن است پدر و مادر در قالب نصیحت این پیام را بدهند اما در کتاب، خود پاتریک است که تصمیم می‌گیرد. او کتاب را می‌خرد، به وسوسه‌های مختلف نه می‌گوید و خودش را به خانه می‌رساند تا آن را بخواند.

هنگامی که به یک خط داستانی عالی و شخصیت‌های جالب رسیدید وقت آن است که به ساختار داستان خود فکر کنید.

۳. پیرنگ خود را مانند یک داستان افسانه‌ای بسازید

حتی با محدودیت کلمات در کتاب‌های کودکان، باید یک قوس داستانی ( فراز و نشیب داستانی) رضایت‌بخش ایجاد کنید تا:

  • خوانندگان جوان را از همان ابتدا مجذوب کند
  • آن‌ها را به یک سفر هیجان‌انگیز ببرد
  •  به یک نتیجه‌گیری لذت‌بخش و به یاد ماندنی ختم شود.

یکی از راه‌های دستیابی به این پیرنگ، فکر کردن به داستان خود در قالب یک سؤال و جواب ساده است.

فرضیه خود را بر اساس یک سوال ساده بنا کنید

کارا استیونز، ویراستار کتاب‌های تصویری که در طول دوران حرفه‌ای طولانی خود برای نیکلودئون، دیزنی و خیابان کنجد نوشته و ویرایش کرده است، معتقد است که هر داستان باید با یک معضل شروع شود و با یک راه‌حل به پایان برسد. "معمولا یک سوال وجود دارد: آیا آقای فرامبل کلاهش را به دست خواهد آورد؟ چرا پریسکیلا شکلات دوست ندارد؟ چرا المو نمی‌خواهد به دندانپزشکی برود؟ این سوالات زمانی که مطمئن نیستید داستان به کجا می‌رود به افکار داستانی شما جهت می‌دهد.

هنگامی که سوال محرک داستان را شناسایی کردید، وقت آن رسیده که شخصیت را با چالش‌ها و تردیدهایی روبرو کنید.

به ترکیب داستان، چالش اضافه کنید

رمان‌ها اغلب داستان شخصیت‌هایی را روایت می‌کنند که با یک چالش روبرو می‌شوند و در نتیجه آن تغییر می‌کنند. کتاب‌های کودکان نیز از این قاعده مستثنی نیست. حتی در ساده‌ترین شکل روایت‌ها، شخصیت باید با غلبه بر درگیری‌های درونی و بیرونی رشد کند و چیزی یاد بگیرد.

در کتاب «مراقب باش، آقای فرامبل!» اثر ریچارد اسکری، شخصیت اصلی در یک روز بادخیز به پیاده روی می‌رود و کلاهش توسط باد جدا می‌شود. آیا او آن را پس خواهد گرفت؟ او پس از تعقیب کلاه از میان قطارها، درختان و دریا، موفق می‌شود. او با وجود نگرانی اولیه، متوجه می‌شود که از دست دادن کلاهش باعث شده لذت‌هایی را تجربه کند، پس به همین دلیل قدردان اتفاقی که افتاده می‌شود.

یا دوباره به پاتریک ترشی ته دیگ فکر کنید، که فقط می‌خواهد کتابش را بخواند: او وقتی با پیشنهادهای دوستانش روبرو می‌شود، درگیر چالش و کشمکش می‌شود. با این حال، در مسیر خانه یاد می‌گیرد که نه بگوید و اولویت را به چیزی که بیشترین ارزش را برایش دارد، بدهد.

آن را زیر ۳۰ صفحه نگه دارید

شاید آنچنان عاشق داستانی که می‌نویسید شوید که درگیر زیاده گویی شوید! کتاب‌های کودکان بر اساس نوع‌شان، طول نسبتاً استانداردی دارند و مهم است که تا حد امکان به آن‌ها پایبند باشید تا مطمئن شوید که کتاب شما برای مخاطب هدف‌تان مناسب است.

میانگین تعداد کلمات برای یک کتاب تصویری استاندارد بین ۴۰۰ تا ۸۰۰ کلمه، با طول ۲۴ یا ۳۲ صفحه است. تعداد صفحات شامل صفحه حق نشر، تقدیم‌نامه و همچنین بیوگرافی نویسنده است. این به این معنی است که داستان شما باید در ۳۰ صفحه یا کمتر روایت شود. حال که با محدودیت کلمات روبرو هستید باید حواستان به تعداد شخصیت‌هایی که معرفی می‌کنید و تعداد نقاط داستانی باشد.

۴. تکرار و قافیه را در نظر بگیرید

کتاب‌های تصویری اغلب از تکرار، ریتم و قافیه استفاده می‌کنند. این ابزارهای ادبی به داستان‌های کودکانه موسیقی دلنشین می‌بخشند و باعث می‌شوند خواندن یا گوش دادن به آن‌ها لذت‌بخش باشد. کودکان می‌خواهند داستان‌های مورد علاقه‌شان را بارها برایشان بخوانند، بنابراین اگر کلمات هنگام خواندن به راحتی جاری شوند، والدین قدردان شما خواهند بود.

اما چرا تکرار و قافیه در کتاب‌های داستان کودکان رایج هستند؟

تکرار درک را تسهیل می‌کند

شما می‌توانید از انواع مختلف تکرار در کتاب‌های تصویری استفاده کنید، مانند تکرار کلمات، کل جملات یا صداها. می‌توانید از آن برای:

  • ساختار دادن به داستان
  •  سرعت بخشیدن به آن
  • تقویت یک نقطه یا مفهوم خاص

استفاده کنید. هنگامی که داستان به خوبی اجرا شود، می‌تواند مانند یک مقدمه‌چینی خوب باشد که کودکان بتوانند آن را درک کرده و به راحتی دنبال کنند.

ساختن داستان از طریق تکرار و قافیه می‌تواند ابزار خوبی باشد. اما به یاد داشته باشید که اجباری برای این کار نیست.

همه کتاب‌های تصویری قافیه ندارند

در سال‌های اخیر، بسیاری از ویراستاران کتاب‌های کودکان توصیه کرده‌اند که در کتاب خود از قافیه استفاده نکنید. به این دلیل که قافیه خوب ساختن کار سختی است و یک قافیه بد یا تکراری به راحتی دست شما را به عنوان یک نویسنده کودک تازه کار رو می‌کند. به گفته‌ی آن‌ها، اگر در قافیه‌سازی استاد هستید و فکر می‌کنید کتابتان نیاز به قافیه دارد، دلیلی برای صرف نظر کردن از آن وجود ندارد.

اگر تصمیم گرفتید با شعر و قافیه بنویسید، همیشه آن را با صدای بلند بخوانید. از خود بپرسید:

  • آیا احساس اجبار، اغراق‌آمیز یا دست و پاگیر بودن می‌کنید؟
  •  آیا قافیه به ساختن داستان کمک می‌کند یا خیر؟

اگر جواب قانع کننده‌ای برای این سوالات ندارید، همیشه می‌توانید گزینه‌ی حذف قافیه را هم امتحان کنید.

به گفته‌ی نویسنده و ویراستار جنیفر ریس، گاهی اوقات بدون اجبار هم می‌توانید به نتایج خوبی برسید. «خیلی اوقات، داستان‌های بسیار آهنگینی به دستم می‌رسد که خواننده را به ریتمی می‌کشاند که مردم فکر می‌کنند سرگرم‌کننده است، اما در حقیقت، فقط داستان را کند می‌کند."

«تعداد زیادی کتاب مصور خوش‌نوشت وجود دارد که با اینکه قافیه ندارند، اما صدای زیبایی دارند. مشخص است نویسنده به نحوه خواندن جملات و صدای تک تک کلمات هنگام خواندن با صدای بلند واقعاً توجه کرده است.»

۵. دنبال کردن داستان را آسان کنید

مخاطبان اصلی شما در مرحله حساسی از رشد ذهنی خود قرار دارند و در حال حاضر در حال تسلط بر مهارت‌های اولیه سوادآموزی هستند. این موضوع هنگام داستان نویسی برای کودکان به چند نکته‌ی مهم ختم می‌شود.

الف) داستان را سریع شروع کنید

حتی در بهترین شرایط، حواس بچه‌ها برای مدت محدودی جمع است. مهم است که شما در همان صفحات ابتدایی با نوعی مقدمه، هیجان را به کودک منتقل کنید. این «مقدمه» می‌تواند به شکل یک شخصیت جذاب یا یک «حادثه برانگیزاننده» باشد.

حادثه برانگیزاننده‌ی کتاب کلاسیک «گربه کلاه‌به‌سر» اثر دکتر سئوس، یک شخصیت جذاب است. سئوس پس از صحنه‌ای از دو خواهر و برادر خسته، گربه‌ی مرموزی را معرفی می‌کند که خود را به خانه‌ی آن‌ها دعوت می‌کند. آیا گربه خوب است یا بد؟ باید بماند یا برود؟ خواننده متوجه می‌شود که گربه با خودش هرج و مرج به همراه می‌آورد و داستان به ‌راه می‌افتد.

حفظ یک سرعت خوب در پیشرفت داستان به همان اندازه‌ی شروع هیجانی داستان اهمیت دارد. هر صحنه در حالت ایده‌آل باید به عنوان یک قلاب کوچک عمل کند که:

  • سرعت را افزایش می‌دهد.
  • تا رسیدن به نتیجه‌ی داستان، اهمیت موضوع را بالا می‌برد.

ب) از واژگان مناسب رده سنی کودک استفاده کنید

شاید جاهایی زیادی برای به رخ کشیدن لغات دهن‌پرکن و گزافه‌گویی‌هایتان وجود داشته باشد، اما کتاب کودک یکی از آن‌ها نیست. بچه‌ها تحت تاثیر کلمات چند بخشی قرار نمی‌گیرند - بلکه فقط با آن‌ها گیج می‌شوند. با این حال، جنی بوومن، ویراستار کتاب‌های کودکان، اغلب به نویسنده‌هایش می‌گوید که استفاده‌ی گاه‌به‌گاه و عمدی از کلمات بزرگ می‌تواند خوشایند باشد. 

برای اینکه مناسب‌ترین واژگان را برای داستان خود پیدا کنید، می‌توانید سایر کتاب‌های آن رده سنی را بخوانید.

این فقط واژگان نیست که به بررسی مجدد نیاز دارد. شخصیت‌ها، رفتارهای آن‌ها و محیط‌هایی را که در آن زندگی می‌کنند هم باید با تجربیات زندگی کودک مرتبط باشند. یک عقاب سخنگو که یک وکیل شرکتی است و روی یک پرونده‌ی ادغام و تملیک مهم کار می‌کند، به اندازه‌ی یک موش کوچولو در اولین روز مدرسه‌اش قابل درک نخواهد بود.

برای اینکه مطمئن شوید در مسیر درستی هستید، بهترین کاری که می‌توانید انجام دهید این است که پیش‌نویس‌های اولیه‌ی خود را با مخاطبان هدفتان به اشتراک بگذارید.

ج) از یک کودک نظر بخواهید

داستان خود را با صدای بلند برای بچه‌ها و والدین بخوانید. به نحوه‌ی ارتباط آن با مخاطب و میزان برانگیختگی احساسات کودکان توجه کنید. بچه‌ها معمولا خیلی صادق هستند، در این مرحله کسب بازخورد از کودکان باارزش‌ترین چیزی است که می‌تواند به شما کمک کند.

تا حد امکان پیشنهادات آن‌ها را بگنجانید و بدانید تنها زمانی که از خوانندگان بتای جوان خود چراغ سبز گرفتید، باید به فکر قدم بعدی خود باشید: ترکیب داستان با تصاویر.

۶. با تصورات ذهنی بنویسید

برخلاف بسیاری از انواع دیگر کتاب‌ها، که در آن‌ها کلمات به تنهایی برای روایت یک داستان کافی هستند، در کتاب‌های تصویری متن و تصویر یکدیگر را تکمیل می‌کنند تا تجربه‌ای عمیق‌تر ایجاد کنند. چه قصد داشته باشید از یک تصویرگر کمک بگیرید یا خودتان قلم و قلم‌مو را به دست بگیرید، همیشه هنگام نوشتن پیش‌نویس خود باید به تصاویر فکر کنید.

به صورت صحنه‌ای فکر کنید

کتاب خود را مانند یک فیلم (خیلی) کوتاه تصور کنید. هر بار که صفحه‌ای را ورق می‌زنید، وارد صحنه‌ی جدیدی می‌شوید که پتانسیل شگفت‌زده کردن خوانندگان جوانتان را دارد. برای دستیابی به این تاثیرگذاری، نقاط غافلگیری‌هایتان را به صورت استراتژیک در پس هر ورق زدن در نظر بگیرید.

بگذارید تصاویر حرف بزنند

هنگام ویرایش نهاییِ دست‌نوشته‌ی خود، سعی کنید جملات غیرضروری را حذف کنید و به جای آن اجازه دهید تصاویر به جای متن، حرف بزنند (با نشان دادن به جای گفتن). نیازی نیست تعداد کلمات خود را برای توصیف آب‌و‌هوا یا لباس‌های شخصیت هدر دهید وقتی تصاویر می‌توانند همین کار را انجام دهند. بنابراین به جای نوشتن آن‌ها در داستان خود، آن جزئیات را در یادداشت‌های خود بگنجانید تا تصویرگر شما دقیقاً بداند چگونه آن‌ها را به تصویر بکشد.

۷. با یک ویراستار کتاب کودک کار کنید

اگر بازخورد گرفته‌اید، خودتان به طور گسترده ویرایش کرده‌اید ولی همچنان احساس می‌کنید کتاب کودک شما به آن‌جا نرسیده است، باید به فکر استخدام یک ویراستار حرفه‌ای کتاب کودک باشد. تجربه آن‌ها باعث بهبود داستان‌سرایی شما می‌شود و اطمینان می‌دهد که کتاب شما آماده چاپ است.

دو نوع ویراستار کتاب تصویری وجود دارد که ممکن است به دنبال آن‌ها باشید:

الف) ویراستاران توسعه‌ای: این ویراستاران به ستون فقرات داستان شما، از شخصیت‌ها و محیط‌ها تا طرح و مفهوم داستان نگاه می‌کنند و مطمئن می‌شوند که همه چیز آنقدر چفت و بست دارد که روانه بازار شود. آن‌ها همچنین در مورد اینکه آیا از قافیه و تکرار به درستی استفاده کرده‌اید، یا آیا نیاز به تغییر بازه زمانی یا زاویه‌ی دید دارید هم کمک می‌کنند و سایر بهبودهای بالقوه را پیشنهاد می‌دهند.

ب) ویراستاران فنی: ویراستار فنی اشتباهات تایپی، املایی و گرامری شما را تصحیح می‌کند، انتخاب کلمات شما را ارزیابی می‌کند و نظرات خود را برای اطمینان از کیفیت متن شما ارائه می‌دهد.

اغلب اوقات می‌توانید یک ویراستار واحد پیدا کنید که هر دو خدمت را مدیریت کند - آن‌ها روی کتاب شما ویرایش توسعه‌ای انجام می‌دهند، برای بازنگری پیش‌نویس برایتان یادداشت‌هایی می‌گذارند، سپس پس از انجام تغییرات، روی دست‌نوشته ویرایش فنی لازم را انجام می‌دهند.

۸. سبک بصری کتاب خود را شناسایی کنید

بهترین سبک برای به تصویر کشیدن احساس و دنیای داستان شما چیست؟ شاید کتاب شما برای خوانندگان بسیار جوان است، که از تصاویر روشن، درشت و گرافیکی لذت خواهند برد. شاید شما مخاطبان کمی بزرگتر را هدف قرار داده‌اید، که قدردان شخصیت‌های عجیب و غریب و پالت رنگی تیره‌تر خواهند بود.

هر تصویرگر، از خط‌کشی‌های پیچیده تا واقع‌گرایی خیره‌کننده، طرح‌های جسورانه تا فیگورهای ملایم و انسان‌گونه، لمس متمایزی را به شخصیت‌های انسانیش القا می‌کند. بسته به آنچه برای کتاب خود تصور کرده‌اید، گزینه‌های زیادی برای انتخاب خواهید داشت.

برای یافتن گزینه ایده‌آل خود، مجموعه‌ای از منابع را جمع‌آوری کنید تا مطمئن شوید به اندازه کافی منابع الهام بخش برای تصمیم گیری دارید. کتاب‌های کودک محبوب خود یا نمونه کارهای برخی متخصصان را مرور کنید و آنچه را که دوست دارید - و به همان اندازه مهم، هر چیزی را که قطعاً دوست ندارید - شناسایی کنید.

در حالی که برخی از هنرمندان ممکن است از یک چالش استقبال کنند و از امتحان کردن یک سبک جدید لذت ببرند، بهترین راه ، پیدا کردن هنرمندی است که سبک او از قبل با دیدگاه شما تا حد زیادی مطابقت داشته باشد، به جای اینکه از آن‌ها بخواهید یک میخ مربعی را در سوراخ گرد جا دهند.

پاسخ