نوشتن رمان تاریخی حتی برای کسانی که نویسندگی را به صورت جدی دنبال میکنند هم میتواند چالشبرانگیز باشد. علاوه بر نگرانیهای همیشگی داستان نویسی مثل طرحریزی، پیرنگ، ساختار و شخصیتپردازی، در این ژانر با تحقیق عمیق و دقت بر صحت وقایع تاریخی نیز روبرو هستید.
شاید برای افراد تازهکار، این موضوع ترسناک به نظر برسد. اما جای نگرانی نیست! با دنبال کردن این ۱۰ مرحله، به راحتی میتوانید نوشتن رمان تاریخی را آغاز کنید.
فراموش نکنید که پادکست نویسندگی خلاق را در کست باکس گوش کنید. من در این پادکست در مورد داستان نویسی و نویسندگی صحبت میکنم و سعی میکنم در این مسیر در کنار شما باشم. پیشاپیش ممنون از حمایت شما بابت سابسکرایب کانال و معرفی به دیگران.
گام اول: ایدهپردازی برای داستان
یکی از جذابیتهای نوشتن رمان تاریخی، الهام گرفتن از تاریخ است. برای استفاده از این منبع الهام، چند رویکرد مختلف وجود دارد:
۱. روایت داستانی واقعی اما با مقداری تخیل
این روش شامل حال رمانهای زندگینامهای تاریخی میشود که بر روایت زندگی یک فرد تمرکز دارند. هدف در اینجا بررسی وقایع و شخصیتهای واقعی تاریخ با دقت بر صحت آنها است. بدیهی است که تمام یا اکثر گفتوگوها تخیلی خواهند بود و شاید به تمام جزئیات آن زمان دسترسی نداشته باشید، اما نکته اصلی، خلق داستانی است که تا حد ممکن وقایع واقعی را به درستی منعکس کند.
۲. روایت داستانی واقعی با کمی آزادی عمل
منظور ساختگی جلوه دادن وقایع کلیدی تاریخی نیست، بلکه به این معناست که میتوانید از شکافهای موجود در اسناد تاریخی، معانی ضمنی و شایعات به روشی که برای یک مورخ ممکن نیست استفاده کنید. در این روش فقط در یادداشت پایانی اثر با خواننده صادق باشید.
۳. استفاده از وقایع واقعی به عنوان پسزمینه برای داستانی عمدتا تخیلی
پسزمینهی داستان شما بر اساس وقایع واقعی بنا شده است، اما هستهی اصلی داستان تقریباً به طور کامل تخیلی است و معمولاً روی شخصیتهای ساختهشدهی شما تمرکز دارد (البته این به این معنا نیست که داستان نمیتواند هیچ شخصیت واقعی داشته باشد).
۴. استفاده از یک داستان واقعی به عنوان منبع الهام برای داستان تخیلی شما
اگر میخواهید از جزئیات وقایع و شخصیتهای واقعی استفاده کنید، اما احساس میکنید خلاقیت شما داستان را بیش از حد از تاریخ واقعی دور میکند، میتوانید به جای اینکه تاریخ را به خود داستان تبدیل کنید، از آن به عنوان منبع الهام برای داستان استفاده کنید. این کار میتواند شامل الگوبرداری و ساخت یک شخصیت تخیلی از یک فرد واقعی یا الهام گرفتن از یک رویداد تاریخی جالب و بازآفرینی بخشهایی از آن در داستان شما باشد. فقط مراقب باشید که شخصیتهای خود را بر اساس افراد زنده بنا نکنید (به دلایل حقوقی آشکار).
گام دوم: شروع تحقیق
همزمان با شکلگیری ایدهی داستان در ذهنتان، بهتر است سراغ یادگیری دربارهی دورهی زمانی موردنظر و رویدادها و شخصیتهای کلیدیای که ممکن است در داستان شما نقش داشته باشند بروید.
اولین قدمهای شما باید به این صورت باشد:
- مشخص کردن چیزهایی که نیاز دارید بدانید
- گردآوری فهرستی از منابعی که میتوانند به شما در کسب آن دانش کمک کنند.
هدف این است که بین منابع اولیه (یعنی روایتهای دستاول از دورهی موردنظر) و منابع ثانویه (یعنی منابعی که بعد از آن دوره نوشته شدهاند و به توصیف و تحلیل آن میپردازند) تعادل برقرار کنید. منابع اولیه میتوانند حس اصیلی از دورهی انتخابی به شما بدهند و به بازآفرینی صداهای واقعی در داستانتان نیز کمک کنند. اما منابع ثانویه نیز برای ارائهی چشماندازی گستردهتر نسبت به آن رویدادها حیاتی هستند.
هرچه داستان شما به گذشتههای دورتر بازگردد، یافتن منبع مرتبط سختتر است. اما به یاد داشته باشید که شما یک مورخ نیستید. بخشی از هنر شما پر کردن شکافها با قوهی تخیل است. اگر چیزی قابل اثبات نباشد، تا زمانی که تفسیر شما معقول به نظر برسد، ترسیم مسیر خودتان کاملاً مشروع است.
هنگام انجام تحقیقات، حتماً یادداشتهای فراوانی بردارید، از جمله اینکه تکههای حیاتی اطلاعات از کجا به دست آمدهاند. منابع گاهی حاوی اشتباه هستند، بنابراین تا حد امکان آنها را با منابع دیگر مقایسه کنید. همچنین اصل و نسب آنها را بررسی کنید. هدف احتمالی یک منبع بر نحوهی خواندن آن تأثیر میگذارد، بنابراین به دقت به اینکه چه کسی آن را نوشته و چرا نوشته است، توجه کنید.
این سناریو برای بسیاری از نویسندگان رمان تاریخی آشنا به نظر میرسد! تحقیق هرگز واقعاً متوقف نمیشود، حتی زمانی که نوشتن را شروع کردهاید.
در دورههایی که زمان بیشتری را صرف تحقیق نسبت به نوشتن میکنید، ممکن است احساس سرخوردگی کنید، اما به یاد داشته باشید که همه این تحقیقها بخشی از یک فرآیند هستند و به یک اندازه ارزش دارند.
گام سوم: تلاش برای دستیابی به دقت و اصالت
هنگامی که افراد شروع به فکر کردن دربارهی نحوه نوشتن رمان تاریخی میکنند، این یکی از اولین بخشهایی است که به ذهن خطور میکند که دلایل خوبی هم برای آن وجود دارد. خوانندگان رمانهای تاریخی عمدتا به دو دلیل کتاب شما را خریداری میکنند:
- به دنبال داستانی گیرا و مهیج هستند
- میخواهند در دنیایی تاریخی که به دورهی موردنظر شما وفادار باشد غرق شوند.
خوانندگان شما انتظار دارند که جزئیات زندگی روزمره و چشمانداز فضای سیاسی گستردهتر آن دوره را به طور دقیق به تصویر بکشید. آنها در مورد نحوهی برخورد با رویدادهای تاریخی و شخصیتهای واقعی تاریخ نیز انتظاراتی خواهند داشت. تا زمانی که توجیه پذیر باشند، اکثر خوانندگان اندکی آزادی عمل خلاقانه را تحمل میکنند، اما پر کردن رمان با دروغهای فاحش متعدد در مورد حقایقی که از دیدگاه عمومی پذیرفته شده هستند، به احتمال زیاد شما را به دردسر میاندازد.
همچنین باید به نحوهی صحبت کردن مردم و عرفهای اجتماعی رایج در آن دوره توجه کنید. هیچ چیز در رمان تاریخی بدتر از خلق شخصیتی نیست که با اصطلاحات عامیانهی امروزی صحبت میکند یا طوری رفتار میکند که انگار در قرن ۲۱ به سر میبرد.
گام چهارم: انتخاب ساختار
ساختار، زیربنای رماننویسی است، پس در انتخاب آن دقت کنید. چهار تصمیم کلیدی در مورد ساختار وجود دارد:
۱. از چه ساختار داستانیای میخواهید استفاده کنید؟
یکی از محبوبترین طرحهای داستان، ساختار سه پردهای است که رمان شما را به سه پرده تقسیم میکند: آغاز (تقریباً ۲۵ درصد اول)، میانه (حدود ۵۰ درصد)، و پایان (۲۵ درصد نهایی).
۲. از چه ساختار روایتی میخواهید استفاده کنید؟
آیا فقط میخواهید یک خط زمانیِ توالیدار در رمان خود داشته باشید یا میخواهید خطوط زمانی متعددی که در دورههای مختلف رخ میدهند داشته باشید؟ آیا میخواهید فقط یک راوی داشته باشید یا داستانی با چندین راوی روایت شود؟
۳. چه دیدگاهی میخواهید استفاده کنید؟
گزینههای اصلی اول شخص (“من گفتم”)، سوم شخص محدود (“او گفت”) و سوم شخص دانای کل (“او گفت” اما با راویای که به همه چیز آگاه است) هستند.
۴. از چه زمان فعلی میخواهید استفاده کنید؟
در رمان تاریخی، استدلالهایی موافق و مخالف هر دو زمان گذشته و حال وجود دارد. زمان گذشته حس “تاریخیتری” القا میکند، اما همچنین موجب تشدید حس جدایی بین خواننده و داستان میشود. زمان حال حس “در لحظه بودن” بیشتری را القا میکند، اما ممکن است با داستانی که به طور واضح در گذشته روایت میشود، ناهماهنگی ایجاد کند. در نهایت، هیچ پاسخ درست یا غلطی وجود ندارد؛ هر دو رویکرد معتبر هستند اما ریسکها و مزایای خاص خود را دارند.
گام پنجم: ساخت پیرنگ داستان
یک پیرنگ جذاب از اجزای متعددی تشکیل شده است، اما سه عنصر از همه مهمتر هستند:
۱. پرسش داستان
پرسش داستان همانطور که از اسمش پیداست، پرسشی است که درون داستان مطرح میشود. این پرسش مرکزیای است که خواننده با ورق زدن هر صفحه میخواهد پاسخی برای آن بیابد. همچنین پاسخی است که در پایان داستان به آن پاسخ داده میشود.
پرسش داستان به شما اجازه میدهد تا پیرنگ خود را بر روی مسالهای شفاف و ملموس متمرکز کنید و داستان را حول آن بسازید. این پرسش میتواند چیزی بیرونی مرتبط با شخصیتها، چیزی مرتبط با روابط بین آنها یا مسئلهای درونی مربوط به یک شخصیت باشد.
۲. کشمکش
کشمکش معمولاً نیروی محرکهی اصلی پشت پیرنگ است و به تقابل بین شخصیتهای اصلی و نیروها و موانعی اشاره دارد که بر سر راه رسیدن آنها به اهدافشان قرار میگیرند. کشمکش پایان داستان را با ابهام روبرو میکند و نوعی حس مخاطره ایجاد میکند.
۳. اهمیت
اهمیت همان پیامدهای موفقیت یا شکست در داستان شماست. موفقیت یا شکست شخصیت اصلی در رسیدن به هدفش، چه اهمیتی دارد. از خودتان بپرسید:
- بدترین اتفاقی که میتواند در صورت شکست قهرمان داستان بیفتد چیست؟
- بهترین اتفاقی که در صورت موفقیت او میافتد چه خواهد بود؟
تفاوت بین بهترین و بدترین نتایج، همان چیزی است که باعث میشود داستان شما اهمیت پیدا کند.
گام ششم: توسعهی شخصیتها
شخصیتهای غنی و پیچیده خواننده را به داستان شما جذب می:نند. سه عامل کلیدی هنگام خلق شخصیت و شخصیت پردازی باید در نظر گرفته شوند:
۱. هدف و انگیزه
شخصیتهای شما باید هدفهایی داشته باشند که آنها را به جلو سوق دهد و انگیزههایی برای رسیدن به آن اهداف. بدون هدف، شخصیتهای شما بیتحرک یا بدون جهت به نظر میرسند و بدون انگیزه، اهدافشان سطحی و تصنعی به نظر میرسد. این دو همواره باید در کنار هم قرار گیرند.
۲. کشمکش درونی
اکثر داستانها دربردارندهی یک قهرمان هستند که درگیر کشمکش با یک شخصیت منفی یا مبارزه با تهدیدی خارجی است. در حالی که کشمکشهای بیرونی برای ادامهی روایت ضروری هستند، این کشمکشهای درونی هستند که به داستان قدرت احساسی میبخشند.
با کشمکش درونی، خواننده نه تنها از خود میپرسد که آیا شخصیتها میتوانند بر موانع بیرونی پیش روی خود غلبه کنند، بلکه مجبور میشود تا دربارهی انتخابهایی که شخصیتها انجام خواهند داد نیز فکر کند:
- آیا آنها کار درست را انجام خواهند داد؟
- آیا بر شیاطین درونی خود غلبه میکنند؟
- آیا نقصهای خودشان مانع آنها از رسیدن به هدف داستان خواهد شد؟
این پرسشها لایهی دیگری به داستان شما اضافه میکنند.
۳. رشد شخصیت
شخصیتهای شما باید در طول داستان تکامل پیدا کنند و رشد کنند. اگر آنها تغییر نکنند، خیلی خشک و قابل پیشبینی به نظر میرسند و اینطور به نظر میرسد که داستان تأثیر کافی بر زندگی آنها نداشته است.
یکی از راههای نشان دادن رشد، حل و فصل کشمکشهای درونی آنها تا پایان داستان است. آنها میتوانند بر یک ترس غلبه کنند یا چیزی را که آنها را عقب نگه میداشت، پشت سر بگذارند.
گام هفتم: خلاصه کردن داستان
اگر جزو افراد برنامهریز (به جای افرادی که بدون برنامه پیش میروند) هستید، در این صورت، خلاصه کردن رمانتان جایگاه مهمی در فرایند خلاقانهی شما خواهد داشت. این گام، بین جرقههای اولیهی تخیل که ایدهی جدید شما را میسازد و فرایند پرانرژی نوشتن اولین پیشنویس شما قرار میگیرد.
زمانی که ساختار خود را انتخاب کردید و پیرنگ و شخصیتهایتان در ذهنتان شکل گرفتند، وقت آن رسیده است که همه چیز را روی کاغذ بیاورید.
بهترین رویکرد در زمان شروع برنامهریزی، شروع با چیزهای کوچک است. پ با یک جملهی خلاصه از رمانتان آغاز کنید که پرسش داستان را در بر بگیرد و به شخصیت اصلی اشاره داشته باشد. سپس شروع به اضافه کردن جزئیات بیشتر کنید.
مرحلهی بعد، خلاصهای یک پاراگرافی است که شامل جزئیاتی دربارهی شخصیت منفی و رویدادهای کلیدی باشد. بدیهی است که شما این را برای خودتان مینویسید، نه به عنوان یک ابزار تبلیغاتی برای خوانندگانتان، بنابراین همه چیز را – حتی سرانجام داستان – در آن بگنجانید.
سپس، خلاصهای یک صفحهای بنویسید که بر اساس خلاصهی پاراگرافیتان گسترش یافته باشد. اگر از ساختار سه پردهای استفاده میکنید، توصیه میکنیم عناصر کلیدی آن (مثل پایان هر پرده) را در اینجا جدا کنید.
شخصیتهایتان را نادیده نگیرید. پروفایلهای شخصیت را در خلاصهتان بگنجانید.
گام هشتم: شروع به نوشتن کنید!
حالا که یک برنامهی واضح دارید و تحقیقاتتان برای خلق فضایی غنی و معتبر تاریخی کافی است، وقت آن است که نوشتن را آغاز کنید. معمولاً بهترین کار این است که از ابتدا شروع کنید، اما اگر در ابتدا این کار برایتان سخت است، میتوانید از جای دیگری شروع کنید و بعداً که اعتماد به نفس بیشتری پیدا کردید به ابتدای داستان برگردید.
اغلب گفته میشود که برای تمام کردن یک رمان، باید هر روز نوشت. این موضوع لزوماً درست نیست، اما یافتن یک ریتم مهم است. نوشتن یک رمان زمان، صبر و انضباط میطلبد، بنابراین سعی کنید برنامهای تنظیم کنید و به آن پایبند باشید.
اولین کتاب رمان تاریخیتان را یک شبه تمام نمیکنید. در طول مسیر موانع زیادی وجود خواهد داشت. ولی به مسیرتان ادامه دهید!
گام نهم: بازنگری پیشنویس اول
در پیشنویس اول نباید به دنبال بینقصی باشید. این فرصتی است تا ایدههایتان را روی کاغذ بیاورید، عمدتا به نفع خودتان و نه شخص دیگری. احتمالا بخشهایی از آن خیلی خوب باشند، اما بخشهایی هم خوب نخواهند بود – و اشکالی ندارد. بعد از اینکه تمام شد، وقت دور اول بازنگری فرا میرسد.
در حالت ایدهآل، بعد از اتمام پیشنویس اول، به مدت شش هفته از دستنوشتهی خود فاصله بگیرید. به این ترتیب، میتوانید فرایند بازنگری را با دیدگاهی تازه آغاز کنید. توصیه میکنم در اولین دور، کل متن را بدون هیچ ویرایشی بخوانید؛ فقط در حین خواندن یادداشت بردارید و نکاتی را که به نظرتان کارآمد هستند و چیزهایی را که کارآمد نیستند، ثبت کنید. وقتی کارتان تمام شد، یادداشتهایتان را مرور کنید و یک برنامهی ویرایش کوتاه تهیه کنید.
گام بعدی این است که تک تک فصلها را مرور کنید و اصلاحات، اضافات و حذفهای لازم را انجام دهید. احتمالا متوجه میشوید که تغییراتی که در یک جا اعمال میکنید، در جای دیگری هم تأثیر میگذارد. در این صورت، تأثیرات را یادداشت کنید و مشخص کنید که در کجا نیاز به جبران آنها دارید.
گاهی اوقات فقط کمی تغییر و تنظیم لازم است. مواقعی دیگر، ممکن است لازم باشد کل بخشهایی از رمان خود را از ابتدا بنویسید. به هر حال، وقتی کارتان تمام شد، باید یک پیشنویس دوم کامل داشته باشید. شاید در این مرحله بخواهید یک دور بازنگری دیگر انجام دهید، یا شاید آماده باشید آن را برای ویراستار بفرستید.
گام دهم: استخدام ویراستار
زمانی که دستنوشتهی شما به شکل معقولی درآمد، ارزیابی حرفهای از آن ضروری است. زمانی که به این مرحله برسید، دستنوشتهی خود را کاملا میشناسید، اما این نزدیکی ممکن است شما را از دیدن اشتباهاتی که برای کسی که برای اولین بار آن را میخواند، بازدارد. در اینجاست که یک ویراستار حرفهای وارد میشود.
اما ویراستاران فراتر از یک جفت چشم تازه هستند. آنها متخصص داستاننویسی هستند و با رسیدگی به نقاط ضعف و تقویت نقاط قوت، به شما کمک میکنند تا دستنوشتهی خود را به سطح بالاتری برسانید. آنها به شما کمک میکنند تا قبل از اینکه آن را به ناشران یا برای انتشار شخصی ارائه دهید، داستانتان را به بهترین نسخهی ممکن تبدیل کنید.