ممکن است داستان فوقالعادهای در ذهنتان داشته باشید ولی ندانید که باید از کجا شروع کنید. چه جزو کسانی باشید که نوشتن را بدون برنامهریزی شروع میکنند و چه قبل از نوشتن طرحریزی کنید، اول باید بدانید که قرار است چه کار کنید.
- از کجا شروع میکنید؟
- میانه داستان باید چگونه باشد؟
- چطور میتوانید یک پایان چشمگیر خلق کنید؟
شما یک طرح داستان ساده لازم دارید و خبر خوب این است که نمونههای آماده زیادی هستند که میتوانید از بین آنها انتخاب کنید. پیرنگ هایی که در این مقاله معرفی میکنم در موفقیت بسیاری از نویسندگان پرفروش نقش مهمی داشتهاند.
هر طرحی برای همه داستانها مناسب نیست. پس به همه طرحها نگاه کنید تا طرح داستان کوتاه یا رمان خودتان را از بین آنها پیدا کنید.
فراموش نکنید که پادکست نویسندگی خلاق را در کست باکس گوش کنید. من در این پادکست در مورد داستان نویسی و نویسندگی صحبت میکنم و سعی میکنم در این مسیر در کنار شما باشم. پیشاپیش ممنون از حمایت شما بابت سابسکرایب کانال و معرفی به دیگران.
طرح داستان چیست؟
طرح یا پیرنگ در داستان یکی از عناصر داستان است و مانند اسکلت در بدن انسان است.
پیرنگی که انتخاب میکنید باید به بخشهای زیر در داستان نظم و ترتیب دهد:
- کشمکش
- نقطه اوج
- گرهگشایی
ترتیب وقایع در جلب توجه مخاطب و نگه داشتن توجهش تا انتهای داستان موثر است.
عناصر طرح داستان
ممکن است نام های مختلفی برای عناصر داستان شنیده باشید. به طور کلی همه داستانها عناصر زیر را دارند:
1. آغاز
با معرفی شخصیت اصلی شروع کنید و سپس مشکل، چالش یا معضلی را که در میان راهش است مطرح کنید. این چالشها باید آنقدر جدی باشند که بتوانید کل داستان را براساس آن پیش ببرید. هدف از این بخش جلب توجه مخاطب به شخصیت اصلی و مشکلات او است.
2. یک اتفاق محرک که همه چیز را تغییر میدهد
این همان اتفاقی است که باعث واکنش شخصیت به شرایط موجود میشود. پیامدهای این اتفاق باید خیلی بدتر از ترس یا خجالت شخصیت باشد. بدترین نتیجه ممکن را در ذهنتان داشته باشید و ادامه داستان را صرف تلاش شخصیت اصلی برای جلوگیری از چنین نتیجهای کنید.
3. مجموعهای از بحرانهای تنشزا
این بحرانها باید منطقی باشند؛ نه شانسی یا تصادفی. باید به مرور بدتر شوند. شخصیت اصلی داستان در حین تلاش برای بهبود اوضاع قویتر میشود و مهارتهایی یاد میگیرد که در پایان داستان به دردش میخورد.
4. نقطه اوج
نقطه اوج را با پایان اشتباه نگیرید. نقطه اوج قسمتی است که شخصیت اصلی شکست میخورد و همه چیز به نظرش ناامیدکننده میرسد.
5. پایان
نتیجه داستان. شخصیت اصلی بسته به چیزهایی که از بحرانها آموخته است باید موفق شود یا شکست بخورد. همچنین در این قسمت باید ماجراهای ناتمام را کامل کنید و رضایت مخاطب را جلب کنید.
7 نمونه از نحوه نوشتن طرح داستان
1. طرح داستان کلاسیک از "دین کونتز"
حتی نویسندههایی که داستان نویسی را بدون طرح ریزی شروع میکنند، برای این که در طول نوشتن داستان سردرگم نشوند به نوعی ساختار ساده نیاز دارند. طرح کلاسیک برای چنین نویسندگانی بسیار ساده و مناسب است. این طرح از چهار قدم زیر تشکیل میشود:
هرچه زودتر شخصیت اصلی داستان را در دردسر بیاندازید
معمولا این دردسر به ژانر داستان بستگی دارد ولی به طور خلاصه باید بدترین بحرانی باشد که شخصیت اصلی میتواند تجربه کند. این بحران در داستانهای مهیج میتواند وضعیت مرگ و زندگی باشد یا در داستان عاشقانه میتواند انتخاب بین دو خواستگار باشد که بعدا مشخص میشود این انتخاب یک فاجعه بوده است.
این دردسرها باید به حدی تنشزا باشند که بتوان کل داستان را براساس آنها پیش برد.
نکته: بحران داستان هرچه که میخواهد باشد، در وحله اول شخصیت باید برای مخاطب اهمیت پیدا کند تا او بخواهد درمورد بحران زندگی او بخواند.
هرکاری که شخصیت اصلی برای رهایی از وضعیت موجود انجام میدهد فقط شرایط را بدتر میکند
زندگی را برای قهرمان داستان آسان نگیرید. هر اتفاقی باید به طور منطقی از انتخاب شخصیت نشات بگیرد و شرایط مرتبا بدتر شود.
وضعیت به نظر ناامیدکننده میرسد
حتی خودتان هم باید به فکر فرو روید که چطور میتوانید شخصیت داستان را از مخمصه نجات دهید. برای رهایی از این مخمصه او باید هرآنچه در توان دارد را به کار ببندد تا در نهایت قهرمان شود و ثابت کند که همهچیز قابل حل است.
سرانجام قهرمان داستان علی رغم همه مشکلات پیروز میشود (یا شکست میخورد)
با فعال نگه داشتن قهرمان در صحنه به مخاطبانتان پایانی را که انتظارش را میکشیدند هدیه کنید.
البته تجربه ثابت کرده که اخیرا پایانهای غمانگیز مخاطبان را بیشتر راضی میکنند.
2. در میانه داستان
داستان را با یک اتفاق شروع کنید طوری که خواننده احساس کند در وسط یک اتفاق است.
یعنی لازم نیست دو سه صفحه را صرف تعریف سرگذشتها یا زمان و مکان داستان کنید. همه این اطلاعات در لایههای مختلف داستان و در حین پیشروی موضوع معلوم خواهند شد.
مثلا رمان "بهشت" نوشته تونی موریسون اینطور شروع میشود: آنها اول به دختر سفید پوست شلیک کردند.
چه چیزی باعث موثر بودن این طرح میشود؟
این طرح سراسر تنش و انتظار است. شما مخاطب را از همان ابتدا جذب داستان میکنید و عملا او را به خواندن ادامه داستان ترغیب می کنید.
بقیه ساختار داستان از بخشهای زیر تشکیل میشود:
· جریان خیزنده
· شرح پیشینه
· نقطه اوج
· جریان بازگشت
· نتیجه داستان
3. سفر قهرمان
این طرح که توسط نویسنده و آموزگار مطرح داستاننویسی "جوزف کمپبل" معرفی شد، بیشتر برای داستانهای فانتزی، علمی تخیلی و جنایی استفاده میشود.
جی.آر.آر. تالکین برای داستان "هابیت" از این طرح استفاده کرده است.
· قدم اول: بیلبو بگینز سرزمینش را ترک میکند
بگینز از محل زندگیاش راضی است و در ابتدا دعوت به ماجراجویی را رد میکند و ترجیح میدهد که در خانه بماند.
ولی بالاخره راهی کره زمین شده و با مشکلات مختلفی مواجه میشود.
· قدم دوم: بگینز انواع سختیها و چالشها را تجربه میکند
بیلبو با جنها و کوتولهها تیمی تشکیل میدهد تا اژدهاها و هیولاهای دریا را شکست دهد. او در این مسیر با آزمونهایی روبهرو میشود که به او ثابت میکنند جسارت و قابلیتهایش بیشتر از چیزی هستند که تصورش را میکرد.
او بالاخره به غار اژدها میرسد که بالاترین هدفش در این جدال است. حالا باید گنج کوتولهها را از چنگ اژدها دربیاورد.
بیلبو متوجه میشود که برای موفقیت در این کار باید بر ترسهای گذشته غلبه کند.
· قدم سوم: بیلبو سعی میکند که به سرزمین خودش برگردد
بعد از شکست دادن اژدها حالا کوتولهها باید علیه دشمنان دیگری چون هیولاهای دریایی بجنگند.
در قسمت پایانی ضربهای بر سر بیلبو میخورد و به نظر میرسد که مرده است. اما او زنده است و به سرزمین خود بازمیگردد با این تفاوت که او دیگر آن هابیت قدیمی که از ماجراجویی متنفر بود نیست.
4. ساختار داستان "7 نقطه"
این طرح، داستان را از آخر شروع میکند و مسیر دراماتیکی را برای شخصیت اصلی رقم میزند.
جی.کی.رولینگ از این ساختار داستان در داستان "هری پاتر و سنگ فیلسوف" استفاده کرده است.
7 نقطه
قلاب: نقطه شروع برای قهرمان داستان.
در "سنگ فیلسوف" این نقطه وقتی است که با هری پاتر که در اتاق زیرپله زندگی میکند آشنا میشویم.
تغییر جهت طرح 1: معرفی کشمکشی که داستان را به سمت نقطه میانی میبرد.
هری میفهمد که یک جادوگر است.
نقطه تنگنای 1: اعمال فشار بر قهرمان داستان که معمولا در مواجهه با یک دشمن اتفاق میافتد.
وقتی غولها حمله میکنند، هری و دوستانش میفهمند که فقط آنها میتوانند بقیه را نجات دهند.
نقطه میانی: شخصیت داستان به کشمکش موجود واکنش نشان میدهد.
هری و دوستانش به راز سنگ فیلسوف پی میبرند و میکوشند قبل از وولدمورت آن را پیدا کنند.
نقطه تنگنای 2: فشار بیشتر بر شخصیت داستان رسیدن به هدف را برای او دشوار میکند.
هری بعد از گم کردن دوستانش باید به تنهایی با شخصیت بد داستان روبهرو شود.
تغییرجهت طرح 2: داستان را از نقطه میانی به بخش پایانی میبرد. همه چیز برای رسیدن به هدف فراهم است.
سنگ فیلسوف ازآن هری میشود.
نقطه پایان: اوج داستان. همه چیز در داستان شما به این نقطه منتهی میشود.
هری وولدمورت را شکست میدهد.
5. متد دانه برف "رندی اینجرمنسون"
اگر از طرحریزی قبل از نوشتن داستان خوشتان میآید این طرح برایتان مناسب است.
10 قدم طرح دانه برف
با یک ایده مرکزی شروع کنید و به طور منظم ایدههایی را به آن اضافه کنید تا طرح داستان کوتاه آماده شود.
1) یک خلاصه یک جملهای از داستانتان بنویسید. (یک ساعت)
2) با نوشتن جزئیات اتفاقات عمده، خلاصه را تا یک پاراگراف گسترش دهید. (یک ساعت)
3) برای هر شخصیت یک معرفی یک صفحهای بنویسید. (هرکدام یک ساعت)
4) هر جمله قدم دوم را تا یک پاراگراف گسترش دهید. (چندین ساعت)
5) داستان را از دید هر شخصیت عمده در یک صفحه شرح دهید. (یک یا دو روز)
6) هر پاراگراف در قدم چهارم را تا یک صفحه گسترش دهید. (یک هفته)
7) توضیحات شخصیتها را کامل کنید. (یک هفته)
8) با استفاده از خلاصههای بخش 6، لیست همه صحنههایی که برای پایان داستان لازم است را یادداشت کنید.
9) برای هر صحنه یک توضیح چند پاراگرافی بنویسید.
10) چرک نویس اولیه را شروع کنید.
6. طرح داستان کوتاه سه عمل
طرح مورد استفاده یونانیان باستان.
این طرح یکی از طرحهای مورد علاقه هالیوود در قصهگویی است که بسیار ساده هم است.
عمل اول: راهاندازی
شخصیتهای اصلی را معرفی و فضاسازی کنید.
براندون ساندرسون، فانتزینویس معروف، این بخش را "اتفاق محرک" مینامد. اتفاقی که شخصیت اصلی را از حاشیه امن بیرون میکشد و به داستان جهت میدهد.
عمل دوم: مواجهه
مشکلی را خلق کنید که به ظاهر ساده ولی درواقع پیچیده است. هرچه شخصیت اصلی تلاش میکند، حل مشکل غیرممکنتر به نظر میرسد.
عمل سوم: پایان داستان
ویژگیهای یک پایان خوب:
ریسک بالا: خواننده باید حس کند که یک اشتباه دیگر برای شخصیت اصلی فاجعهبار خواهد بود.
چالش و رشد: در آخر شخصیت اصلی باید به رشدی رسیده باشد که قادر به حل مشکلات نامحدود باشد.
یک راه حل: همه سختیها و درسهای مسیر به او کمک میکنند تا مشکل را حل کند.
سوزان کولینز نویسنده تراژدی سهگانه "عطش مبارزه" از این طرح استفاده کرده است.
7. طرح آشوب و دو درگاه از جیمز اسکات بل
او در کتاب معروفش به نام "طرح و ساختار رمان"، این طرح را معرفی میکند:
آشوب: در اوایل داستان وضع موجود و زندگی عادی را به هم میریزد.
درگاه اول: شخصیت داستان را به میانه داستان میبرد و وقتی او از این درگاه عبور کرد دیگر راه برگشتی نیست.
درگاه دوم: به جدال آخر منتهی میشود. این درگاه هم بی بازگشت است و معمولا آن سویش فاجعه است.
جرارد وی در داستان "آکادمی چتر" از این ساختار استفاده کرده است.
6 خواهر و برادر پس از مرگ پدرشان به خانه کودکی برمیگردند: آشوب
آنجا متوجه میشوند که دنیا به پایان خواهد رسید و به تکاپو میافتند: درگاه اول
تلاش آنها منجر به جدال آخر میشود: درگاه دوم
امید says:
حسام جان عالی بود خیلی بدردم خورد، دمت گرم
sogand says:
خیلی مفید و مختصر بود. دم شما گرم:)))
بهرام فرامهر says:
سپاس ها. کوتاه و اثرگذاربود آموزش شما دوست ارجمند.
هانا says:
ممنونم کمکم کردید