رمان کوتاه یا نوولا اثری داستانی است که از نظر حجم بین داستان کوتاه و رمان قرار میگیرد. اگرچه هیچ تعریف دقیقی برای طول یک رمان کوتاه وجود ندارد، اما معمولاً بین ۱۷۵۰۰ تا ۴۰۰۰۰ کلمه تخمین زده میشود. جوایزی مانند نبولا و هوگو نیز از این بازه کلمهای پیروی میکنند.
نویسندگانی همچون استیون کینگ معتقدند که ماهیت حد وسط رمانهای کوتاه، طبقهبندی و بازاریابی آنها را با چالش مواجه کرده است. این آثار برای مجلات ادبی بسیار طولانی و برای ناشران کتاب بسیار کوتاه تلقی میشوند. با این حال، به دلیل ویژگیهای منحصر به فرد خود همواره مورد توجه نویسندگان و خوانندگان بودهاند. رمانهای کوتاه با ترکیب ویژگیهای داستان کوتاه و رمان، از یک سو شدت و فشردگی داستانهای کوتاه را حفظ کرده و از سوی دیگر، به نویسنده اجازه میدهد تا با ظرافت بیشتری به شخصیتها و روایت بپردازد.
در این مقاله به بررسی ویژگیهای رمان کوتاه میپردازیم و با اشاره به نمونههای موفق، در آنچه قبل از خواندن آنها باید انتظار داشته باشیم عمیقتر میشویم. اگر بخواهید داستان نویسی و نویسندگی را در قالب رمان کوتاه ادامه دهید، ویژگیهای یاد شده به شما کمک میکند.
۱. رمانهای کوتاه معمولاً بر روی یک تضاد اصلی متمرکز هستند
بیشتر روایتها توسط یک چالش مرکزی هدایت میشوند که شخصیتهایی که خواننده با آنها همزادپنداری میکند آن را تجربه میکنند. البته این موضوع در هر نوع داستانی صادق است. با این حال، در نوولا، مسئله اصلی به ندرت با داستانهای فرعی و خرده پیرنگهای متعددی همراه میشود.
در رمان کوتاه، تضاد مرکزی (کشمکش اصلی) اغلب مختصر و واضح است. نویسنده معمولاً هدف مشخصی دارد و برای رسیدن به آن یا از یک طرح ساده اما مؤثر استفاده میکند یا به کاوش شخصیت اصلی میپردازد. رمانهای کوتاه به جای پرداختن گسترده به یک مسئله کلی معمولاً روی یک پرسش خاص تمرکز میکنند و هر بخش را به بررسی پاسخهای احتمالی اختصاص میدهند.
مثال: کارخانه اثر هیروکو اویامادا
این رمان کوتاه، روایتی است سوررئال از سه کارمند در دل یک کارخانهی غولپیکر و بینام در ژاپن. اویامادا در این اثر تأثیر فرهنگ سازمانی را بر زندگی افراد به تصویر میکشد.
کارمندان با گسترش دامنهی نفوذ این کارخانه روزبهروز بیشتر در دل ساختار بیرحم آن فرو میروند. مرز میان زندگی شخصی و حرفهای آنها محو میشود و واقعیت پیرامونشان به تدریج رنگ میبازد. در این میان، موجودات عجیبی هم در حاشیهی دنیای آنها ظاهر میشوند و به این فضای وهمآلود میافزایند.
اویامادا با زبانی طنزآمیز و انتقادی، پوچی زندگی مدرن و بیمعنایی کار در دنیای امروز را به چالش میکشد. در این دنیای بیرحم، دانش و آگاهی به ابزاری برای کنترل و دستکاری افراد تبدیل شده است و کارمندان دیگر قادر نیستند پرسشهای اساسی درباره زندگی خود مطرح کنند.
۲. تعداد شخصیتها زیاد نیست
رمان کوتاه فضایی ایدهآل برای کاوش در عمق روان و جهان درونی یک شخصیت اصلی است. در قالب محدود رمان کوتاه معمولاً تمرکز بر روی یک قهرمان واحد است، مگر آنکه محور اصلی داستان حول خانواده یا تعاملات پیچیده چندین شخصیت بچرخد.
وجود شخصیتهای فرعی در رمان کوتاه امری رایج است اما توسعه عمیق شخصیتها به دلیل محدودیت کلمات عمدتاً به شخصیت اصلی اختصاص مییابد. تلاش برای خلق شخصیتهای فرعی متعدد و پیچیده در یک قالب کوتاه، اغلب منجر به شخصیتهایی سطحی و بیعمق میشود و اگر نویسنده زمانی را صرف پرداختن به شخصیتهای فرعی کند احتمالاً این شخصیتها نقش کلیدی در ایجاد و پیشبرد تضاد اصلی داستان ایفا میکنند.
رمانها هم میتوانند روی یک شخصیت اصلی تمرکز کنند، اما رمان کوتاه به خاطر کوتاه بودنش بیشتر روی شخصیت اصلی زوم میکند. یعنی در رمان کوتاه، معمولا یک شخصیت اصلی داریم که خیلی مهم است و بقیه شخصیتها نقش کمتری دارند. به همین دلیل، بعید است در رمان کوتاه شخصیتهای زیادی با دیدگاههای مختلف ببینیم.
مثال: صبحانه در تیفانی اثر ترومن کاپوتی

«صبحانه در تیفانی» قبل از آنکه به یک پدیده سینمایی پرفروش تبدیل شود در سال 1958 به صورت یک رمان کوتاه با حدود 26,500 کلمه منتشر شد. این رمان روایت یک نویسنده ناشناس را دنبال میکند که با همسایه عجیب و جذاب خود، هالی گولایتلی، آشنا میشود.
ستاره اصلی این داستان، هالی، یک دختر جوان اهل معاشرت است که از مردان ثروتمند پول میگیرد. او با افشاگریهای بیپرده و نظرات جسورانهاش، هنجارهای اجتماعی را به چالش میکشد و از این کار لذت میبرد. خواننده از طریق ماجراهای پر فراز و نشیب هالی، زندگی پر زرق و برق و تباهی دنیای او را تجربه میکند؛ دنیایی که در آن، نوشیدنیها از ساعت خوشگذرانی تا صبحانه در تیفانی جریان دارند.
۳. سرعت بالای رمان کوتاه
رمانهای کوتاه با وجود تمرکز بر درونگرایی و موضوعی خاص میتوانند ریتم بسیار سریعی داشته باشند. نویسنده به دلیل محدودیت کلمات مجبور است مستقیم به اصل مطلب بپردازد و از حاشیهروی پرهیز کند. هر کلمه در این نوع داستانها حکم طلا دارد و به متن حس فوریت و سرعت میبخشد. با وجود این سرعت بالا، خواننده به دقت به جزئیات تشویق میشود و در عین حال، داستان به صورت روان و هدایتشده پیش میرود.
مثال: چرخه حیات اشیاء نرم افزاری اثر تد چیانگ
چرخه حیات اشیاء نرمافزاری اثر تد چیانگ، روایتی جذاب و تأملبرانگیز درباره هوش مصنوعی و روابط بین انسان و ماشین است.
آلن تورینگ در سال ۱۹۵۰ دو رویکرد اصلی برای ایجاد هوش مصنوعی پیشنهاد کرد: رویکرد منطقی و رویکرد پرورش. چیانگ در این رمان کوتاه برنده جایزه هوگو، رویکرد دوم را برگزیده است.
آنا آلوارادو، مربی سابق باغ وحش، به عنوان پرورشدهنده هوشهای مصنوعی دیجیتال در یک شرکت نرمافزاری مشغول به کار میشود. او در این مسیر با دِرِک، طراح نرمافزاری که که احساسات یک طرفه ای نسبت به آنا دارد، رابطهای صمیمانه برقرار میکند. با تکامل هوش مصنوعی و شکلگیری روابط عمیقتر بین انسان و ماشین، خواننده به درک ظریفی از تفاوتها و شباهتهای این دو میرسد.
این رمان با کمتر از ۴۰ هزار کلمه، دو دهه از زندگی این موجودات دیجیتال را به تصویر میکشد؛ از تولد تا مرگ و تمامی مراحل بینابینی، همه با جزئیاتی دقیق و زبانی شیوا روایت میشوند.
۴. رمانهای کوتاه اغلب دارای یک نقطه عطف غیرمنتظره یا وندهپونکت هستند

با پیروی از سنت آلمانی رمانهای کوتاه، ریتم تند این ژانر اغلب به یک تغییر ناگهانی و غیرمنتظره در روایت منجر میشود؛ چیزی که به آن وندهپونکت میگویند.
در مقایسه با رمانها، پیچشهای داستانی یکی از ویژگیهای بارز رمانهای کوتاهست. از آنجایی که نویسندگان فضای کافی برای کش دادن روایت ندارند، اغلب به دنبال نقطه عطفهای قوی و تاثیرگذار هستند تا بتوانند پیام خود را به طور مؤثر به مخاطب برسانند؛ نقطه عطفهایی که خواننده را شگفتزده کرده و او را به فکر فرو ببرند.
مثال: گذر اثر نلا لارسن
«گذر» اثری است که گاهی رمان و گاهی نوولا نامیده میشود و در دوران رنسانس هارلم نوشته شده و به کاوش در مفاهیم پیچیدهی نژاد و هویت میپردازد. این رمان داستان دو زن، کلر و ایرن، را روایت میکند که در دوران کودکی دوست صمیمی بودند اما زندگیهایشان به دو مسیر متفاوت کشیده شده است.
ایرن، شخصیت اصلی داستان، زندگی مرفهی را در هارلم به همراه همسر پزشک و فرزندانش سپری میکند. او به عنوان یکی از زنان برجستهی جامعهی سیاهپوست مجالس و مهمانیهای باشکوهی برگزار میکند. اما زمانی که با کلر، دوست دوران کودکیاش که به دلیل داشتن پوستی روشن توانسته بود به عنوان یک زن سفیدپوست در جامعه جا بیفتد، مجدداً روبرو میشود، زندگی آرام او به کلی دگرگون میشود. کلر با زندگی دوگانهای دست و پنجه نرم میکند و هویت واقعی خود را از همه، حتی شوهر نژادپرستش، پنهان نگه میدارد.
رمان گذر با پرداختن به موضوعاتی همچون هویت، نژادپرستی و دوگانگی به بررسی تأثیرات روانی و اجتماعی نژاد بر زندگی افراد میپردازد. پایانبندی غافلگیرکننده و تکاندهندهی این رمان خواننده را به تأمل دربارهی مفاهیم عمیقی که در دل داستان نهفته است وا میدارد.
۵. رمانهای کوتاه اغلب برای بیان مضامین خود به نمادگرایی متوسل میشوند
نمادگرایی، بهعنوان یک ابزار ادبی رایج در اکثر ژانرها و سبکهای نوشتاری، در رمانهای کوتاه کاربرد ویژهای دارد. نباید سرعت بالای روایت و تضاد مرکزی مشخص را با صراحت اشتباه گرفت؛ رمانهای کوتاه عموماً بر روی آنچه ناگفته میماند تأکید میکنند.
از آنجایی که نویسنده نمیتواند کلمات ارزشمند خود را صرف توضیحات اضافی کند خواننده به تفکر و تفسیر تشویق میشود. اشیاء و نمادهای ظاهراً بیاهمیت اغلب برای انتقال پیام اصلی داستان و ایجاد پیچشهای داستانی به کار میروند. نویسنده ممکن است با برجستهسازی یک شیء یا ویژگی شخصیتی اهمیت آن را در روایت نشان دهد.
نکته کلیدی این است که نویسندگان رمان کوتاه با هدف مشخصی مینویسند. احتمالاً همه عناصر معرفیشده در داستان نقشی در روایت کلی دارند.
مثال: داستان شطرنج/ بازی سلطنتی از استفان زوِیگ

این رمان کوتاه که با نامهای مختلفی شناخته میشود آخرین اثر ادبی شگفتانگیز اشتفان تسوایک است. تسوایک در این اثر 26 هزار کلمهای، با دنبال کردن روایت راوی داستان - دکتر ب - و وسواس او به بازی شطرنج، تأثیرات مخرب نازیسم بر روان انسان را بهطور عمیقی بررسی میکند.
۶. رمانهای کوتاه: بستری برای نوآوری و عمق
رمانهای کوتاه که زمانی به واقعگرایی محدود میشدند، امروزه به عرصهای برای تجربه و کاوش در مفاهیم عمیقتر تبدیل شدهاند. محدودیت کلمات در این قالب، نویسندگان را به سوی خلاقیت و رویکردهای نوین برای پرداختن به پرسشهای بزرگ و مفاهیم انتزاعی سوق میدهد. این نه تنها به نفع نویسنده که برای خواننده نیز جذابیت دارد؛ چراکه تجربهگرایی بیش از حد در ادبیات میتواند خستهکننده باشد. بنابراین، رمان کوتاه، فضایی را فراهم میکند تا نویسنده با چالش کلمات کمتر اثری ارزشمند خلق کند. حتی اگر این تجربه به نتیجه دلخواه نینجامد، زمان و انرژی کمتری نسبت به آثار بلندتر صرف شده است.
مثال: رمان قلعه حیوانات اثر جورج اورول

«قلعه حیوانات» اثر جورج اورول، رمان کوتاهی به طول تقریبی ۲۶,۰۰۰ کلمه است که وقایع منتهی به انقلاب روسیه در سال ۱۹۱۷ را به صورت تمثیلی به تصویر میکشد. داستان از آنجا آغاز میشود که حیوانات یک مزرعه تحت مدیریت ضعیف، علیه انسانها قیام کرده و با آرمانگرایی و شعارهایی مبنی بر ایجاد جامعهای برابر و پیشرفته به دنبال ساختن بهشتی برای خود هستند. با این حال، به تدریج مشخص میشود که انقلاب آنها به سمت هرج و مرج و نابودی پیش میرود و رمان، انتقادی تلویحی بر استالینیسم محسوب میشود.
استفاده از تمثیل و داستانهای اخلاقی در ادبیات، روشی هوشمندانه برای انتقال پیامهای سیاسی است. این روش به اثر اجازه میدهد تا هم به موضوعات خاص بپردازد و هم به اندازهای کلی و عامهپسند باشد که مخاطبان مختلفی را در طول زمان جذب کند. اورول با استفاده از این شیوه بیان، توانسته است نقدی اجتماعی را در قالب داستانی جذاب و کوتاه ارائه دهد. اگرچه سبک بسیار استعاری این رمان ممکن است برای برخی خستهکننده باشد، اما قالب کوتاه رمان بستر مناسبی را برای آزمایشهای ادبی اورول فراهم کرده است.
جمع بندی
رمان کوتاه، قالبی همه کاره برای نویسندگی است. این قالب به نویسندگان اجازه میدهد تا تواناییهای نوشتاری خود را به چالش بکشند، بدون آنکه از مسیر اصلی داستان منحرف شوند. نتیجه آن اغلب داستانهایی کوتاه، پخته و تأملبرانگیز است که با ایجاد یک پیچش داستانی یا نقطه اوج یا طرح پرسشهای بنیادین به شیوهای نو، خواننده را به تفکر وا میدارد.